مروری بر آناتومی و فیزیولوژی شنوایی و تعادل
سیستم شنوایی از سه بخش اصلی تشکیل شده است : گوش خارجی، گوش میانی و گوش داخلی. این سه بخش، هماهنگ با یکدیگر عمل کرده و صدا را به منظور درک و تفسیر به مغز می فرستند . گوش خارجی گوش خارجی شامل اوریکول یا لاله گوش و مجرای شنوایی خارجی است. لاله گوش لاله تا حدّی دارای ساختار نسبتا سخت است و حالت خاص آن به خاطر خاصیت الاستیکی غضروف زیرپوست است. شکل خاصِ لاله دقیقا تابع شکل قالب غضروفی بوده و این عمدتا به علت فقدان لایه چربی زیر پوست است. لاله، اولین بخش از بدن است که …
سیستم شنوایی از سه بخش اصلی تشکیل شده است : گوش خارجی، گوش میانی و گوش داخلی. این سه بخش، هماهنگ با یکدیگر عمل کرده و صدا را به منظور درک و تفسیر به مغز می فرستند .
گوش خارجی
گوش خارجی شامل اوریکول یا لاله گوش و مجرای شنوایی خارجی است.
لاله گوش
لاله تا حدّی دارای ساختار نسبتا سخت است و حالت خاص آن به خاطر خاصیت الاستیکی غضروف زیرپوست است. شکل
خاصِ لاله دقیقا تابع شکل قالب غضروفی بوده و این عمدتا به علت فقدان لایه چربی زیر پوست است. لاله، اولین بخش از بدن است که در صورت مواجهه با سرما تحت تاثیر قرار میگیرد.
گرچه گوش ها اشکال متفاوتی دارند ولی شامل مجموعه ای از ساختار های تشکیل دهنده هستند که نامگذاری مشخصی دارند. این ساختارها کمک میکنند تا هر ناحیه بطور مجزا شناسایی شده و نقش هر یک بر روی سیگنال شنوایی ورودی بررسی شود .
لاله گوشی دارای یک برجستگی C شکل است که از قدام شروع می شود و به سمت بالا و عقب میرود که به آن «هلیکس» می گویند. در مقابل آن برجستگی دیگری به نام «آنتی هلیکس » وجود دارد و بین این دو برجستگی « حفره اسکافویید» قرار دارد. در لاله قسمتی به نام «کونکا»
وجود دارد که ابتدای مجرای خارجی گوش قرار گرفته است. دو برجستگی مهم دیگر در گوش «تراگوس» و « آنتی تراگوس» هستند که « شکاف بین تراگوسی» بین آنها قرار دارد. در پایین لاله، «لوبول» یا نرمه قرار گرفته که تنها بخشی از لاله است که فاقد غضروف است.
لاله گوش توسط اعصاب زوج های X و IIV و V و III عصبدهی میشود.
تصویر1.1. لاله گوش سمت راست و غضروفهاي آن از نمای جلو و پشت سر.
وظایف لاله
- جمع اوری صدا و تشدید آن
- شکل و مکان لاله، مکانیابی صدا در محیط صوتی را ممکن میکند. ( اصوات با فرکانس بالا با اختلاف شدت و فرکانس پایین طبق اختلاف زمان یا فاز مکانیابی میشوند).
در انسان، گوش خارجی امواج صوتی به ویژه در محدوده فرکانسی 2 تا 7 کیلوهرتز تشدید میکند.
تصویر 2.1. اثر سر و گوش خارجی در مکانیابی اصوات در محیط
با توجه به تصویر 1.3. در مییابیم که ساختار سر بیشتر در فرکانس های بالا سبب تشدید می شود و اثر کمتری در فرکانسهای پایین دارد. اثر تشدیدی گردن و تنه در فرکانس های پایین وجود دارد. این اثر تا فرکانس 1000 هرتز، افزایش اما از 1000 تا 2000 هرتز کاهش دارد و کونکا، صداهایی از 2 تا 8 کیلو هرتز را افزایش میدهد که بهترین اثر را در 5 کیلوهرتز دارد.
لاله گوش در فرکانس های بالا ؛ حدود 2 تا 5 کیلوهرتز تشدید می دهد. محدوده این تشدید در مورد کانال گوش، در فرکانسهای 2700 تا 3000 هرتز میباشد .
تصویر 1.3. اثر تشدیدی گوش خارجی، سر و تنه
کانال گوش خارجی
صدفه به طور مستقیم به بخش باقی مانده گوش خارجی وارد میشود. اندازه ی مجرا 2.5 تا 3.2 سانتی متر و قطر آن 0.7 تا 1سانتی متر است. مجرا کمی حالت S خوابیده دارد. یک سوم ابتدایی مجرا، غضروفی است و دو سوم انتهایی، استخوانی است و دارای غدد سباسه و سرومن و مومی باشد .
عملکرد کانال گوش خارجی
– اثر تشدیدی
– محافظت از پرده تیمپان و گوش میانی
– جلوگیری از ورود اجسام خارجی به دلیل طول، قطر و شکل S مانند
– عدم تاثیر تغییر دمای بیرون
– جهت رو به بیرون موها سد راه اجسام کوچک و حشرات است.
– ترشح جرم توسط غدد سباسه و سرومن که خاصیت ضدباکتریایی و ضدقارچی دارد.
لازم است بدانیم که مهاجرت لایه اپیدرمی پرده و کانال، با سرعت 0.5 تا 1 میلی متر در روز سبب خروج سلولهای مرده پوست، سرومن خشک و سایر دبری های کوچک و همچنین بهبود سریع و خود به خود پارگیهای پرده صماخ میشود.
گوش میانی
مهمترین کار گوش میانی، دریافت امواج صوتی ای است که گوش خارجی جمعآوری کرده است و تبدیل آنها به لرزش جهت ارسال به گوش درونی است. این عمل را با کمک ساختارهایی چون پرده گوش(گوش بیرونی را از گوش میانی جدا میکند) و سه استخوانچه ریز و ظریف موجود در گوش میانی انجام میدهد. پرده گوش، قسمتی از پوست نازکی است که به اولین استخوانچه چسبیده است. این استخوانچه کوچک، استخوان چکشی نامیده میشود. استخوان چکشی به استخوانچه کوچک دیگری به آن استخوان سندانی، مفصل شده است. استخوان سندانی به کوچکترین استخوان در بدن متصل است که به آن رکابی میگویند .
پرده صماخ
یک بافت پرده ای نازک یا ورقه ای شکل است که در مرز بین گوش میانی و خارجی کشیده شده است. این پرده در انسان بزرگسال قطری حدود 9 میلی متر دارد و به گونه ای قرار گرفته که لبه تحتانی آن به سمت داخل کشیده شده و زاویه ای 55 درجه با کف مجرای گوش ایجاد می کند. حالت مقعر و انعطاف پذیر پرده، عملکرد گوش میانی را افزایش میدهد. بیشتر قسمت های اطراف پرده صماخ یک حلقه فیبری غضروفی و ضخیم به نام آنولوس وجود داره و قسمت تحتانی پرده را به بخش صماخی استخوان گیجگاهی ثابت می کند .امّا قسمت فوقانی پرده گوش کاملا ثابت نشده ؛ بلکه توسط دو چین به زائده خارجی استخوان چکشی اتصال یافتهاست.
یک ناحیه کوچک و مثلثی شکل در بالای این چین ها وجود دارد که شل تر از بقیه پرده است و پارس فلکسیدا نامیده می شود.بیشتر قسمت های پرده که همانند طبل است، پارس تنسا نام دارد و برای انتقال ارتعاشات ناشی از صدا به گوش میانی سازگاری بهتری یافته است. پرده به خاطر اتصال به دسته استخوانچه چکشی مقعر است و قسمتی دارای بیشترین فرورفتگی، ناف نامیده می شود.
ضخامت پرده صماخ متشکل از سه لایه است. خارجی ترین لایه اپی تلیال است. لایه میانی یا فیبروزی از سه نوع فیبر تشکیل شده است: یک لایه شعاعی، یک لایه حلقوی و یک لایه عرضی .لایه داخلی تر که تحت عنوان لایه داخلی یا موکوزی شناخته می شود، از پوشش گوش میانی مشتق میشود.
پرده صماخ به خوبی عصب دهی شدهاست و به همین خاطر حساس است. شاخه های اعصاب مغزی 5 و 10 ، بخش خارجی پرده و عصب 9 مغزی، بخش داخلی را عصبدهی میکنند.
در معاینه گوش نشانههایی وجود دارند که برای ما مهم هستند و به آنها لندمارک میگوییم. تصویر 1.4 نمای پرده صماخ و دو قسمت اصلی پرده گوش و تصویر 1.5 این نشانهها را به نمایش میگذارد.
تصویر 1.4. نمای کلی پرده گوش
تصویر 1.5. برخی لندمارکهای موجود بر روی پرده گوش طبیعی
محتویات گوش میانی
شامل سه استخوان و دو عضله است . استخوانچهها كوچك بوده و رشد نميكنند و از ابتداي تولد، اندازه ثابتی دارند.
استخوانچه ها عبارتند از:
- استخوان چكشی
استخوان چكشي از بقیه استخوانچهها، بزرگتر است و شامل سرو گردن و دسته است . به علاوه داراي دو زائده است كه یكي قدامي با طولِ بیشتر وزائده خارجي با طول كمتر ميباشد این زوائد محل اتصال چین هاي قدامي و خلفي با استخوان چکشی است.
- استخوان سندانی
قسمت اعظم آن در بن بست فوق صماخي است. یك قسمت بنام بدنه دارد كه شامل سطح مفصلي و دو زائده بلند و كوتاه است كه در قسمت انتهاي زائده بلند كه موازي دستة چكشي است، زائده عدسي شكلي است که با سرِ استخوان ركابي مفصل مي شود.
- استخوان ركابی
این استخوان داراي یك قسمت كوچك به نام سر و یك گردن است كه محل اتصال وتر عضله ركابي است . بازوها از طریق صفحه اي استخواني بنام قاعده به هم وصل مي شوند. قسمت قاعده اي به وسیله لیگامان حلقوی، ورودی گوش داخلی یا دریچه بیضی را پوشاندهاست.
شیپور استا
شیپور استاش که گاهی لولة شنوائي نیز نامیده میشود، بطول تقریبي 36 میلیمتر است. لوله اي است كه داراي یك سمتِ حلقي كه وسیع تر است و یك سمتِ صماخي است كه تنگ تر است . انتهاي صماخي آن (حدود 12 میلیمتر) استخواني و انتهاي حلقي آن غضروفي است . محلي كه قسمت حلقي به صماخي وصل مي شود تنگ ترین قسمت است که به آن تنگه میگویند. هر چه از سوراخ صماخي به تنگه نزدیكتر مي شویم تنگ تر و هر چه از سمتِ حلقي نزدیك ميشویم، وسعت بیشتر ميشود .
قسمت غضروفي مجرا بصورت غضروف ناوداني شكلي است كه قسمت ناقص آن بوسیله الیاف لیفي تكمیل ميشود . انتهایِ حلقي آن در یك سانتیمتري خلف دم شاخك تحتاني به حلقِ بینی باز می شود. انتهایِ صماخي آن به دیوار ِقدامي گوش میانی باز ميشود . درون لوله بهوسیله مخاطِ کوش میانی پوشیده ميشود و مخاط قسمت حلقي نیز در امتداد مخاط حلق است.
عضلات
- عضله كشنده پرده صما
این عضله در یك مجراي استخواني كه بطور موازي در بالاي شیپور استاش است قرار گرفته و از قسمت غضروفي شیپوراستاش و جدارهاي مجراي فوق الذكر مبداء مي گیرد و در انتها به دسته اسخوان چكشي وصل ميشود .
عملکرد: باعث كشیده شدن پرده صماخ به داخل ميشود .
عصبدهی: شاخه ای از عصب عضله پنجم مغزی یا عصب تریژمینال
- عضله ركابي
عضله ركابي در جدار خلفيِ گوش میانی و در ضخامت برجستگي هرمي واقع شده و انتهاي آن به گردن استخوان ركابي وصل ميشو د .
عملکرد : باعث کشیدهشدن استخوانچه رکابی به خارج ميشود و از آنجا که این نیرو عمود بر حرکت پیستون مانند استخوانچه رکابی است، باعث ثابت شدن قسمت قاعدهای رکابی در دریچه بیضی میگردد.
عصبدهی : از عصب زوج هفتم مغزي شاخه اي به عضله ركابي وارد مي شود .
تصویر 1.6. نمایی شماتیک از محتویات گوش میانی
عملکرد گوش میانی
نقش گوش میانی، انتقال اصوات منتقل شده از هوا به ستونهای مایع درون حلزون است. از آنجا که هوا قابل تراکم است و نسبت به مایعات (یعنی محتویات حلزون) امپدانس اکوستیکی کمتری دارد؛ اگر امواج صوتی هوا مستقیما به پرده دریچه بیضی برسند، فقط درصد بسیار اندکی از انرژی به مایعات گوش داخلی منتقل میگردد و بخش عظیمی از انرژی برگشت دادهمیشود. گوش میانی مسئول یکی از مهمترین ویژگی های انتقال امواج صوتی یعنی؛ تطابق امپدانس است.
ساختار های گوش میانی در واقع مکانسیم های مختلفی را به منظور افزایش نیروی وارده بر دریچه بیضی از سوی صفحه استخوانچه رکابی، به کار می برد تا به طور موثر امپدانس هوا در مجرای گوش را با امپدانس مایع در حلزون یکسان است .
- سه مکانیسم مورد استفاده برای افزایش نیرو بر روی دریچه بیضی، نسبت به نیروی وارد شده به پرده صماخ:
- با توجه به تعریف، فشار برابر است با نیرو بر روی مساحت. نیروی وارده به دریچه بیضی تابعی از نسبت مساحتِ پردهگوش بر قسمت قاعدهای رکابی؛ که تقریبا معادلِ 55 میلی متر مربع بر روی 3.2 میلی متر مربع است که یک افزایشِ فشار 17 برابری را ایجاد میکند.
- ماهیت انعطاف پذیر پرده گوش به آن امکان میدهد تا بیشتر از مانوبریوم جابجا شود که به این معنی است که سرعت حرکت پرده گوش نسبت به دسته استخوان چکشی[42] بیشتر میشود. از آنجا که محصول فشار و سرعت باید برابر باقی بماند و سرعتِ دسته استخوان چکشی کمتر از پرده صماخ است، فشار بر روی دسته استخوان چکشی باید بیشتر از فشار بر روی پرده باشد. فعالیت اهرمی زنجیره چکشی/ سندانی منجر به یک نیروی بزرگتر و کاهش سرعت بر روی رکابی در مقایسه با پرده می شود زیرا دسته استخوان چکشی بلند تر از زائده بلند رکابی است . این مکانیسم منجر به افزایشِ فشار دو برابری در سطح دریچه بیضی میشود.
- مکانیسم آخر، ناشی از خاصیّت اهرمی استخوانچهها است. چون بازوی سندانی که به سر استخوانچه رکابی مفصل میشود، کوتاهتر از دسته استخوان چکشی است؛ نهایتا منجر به افزایش نیرو و کاهش سرعت استخوانچه رکابی میشود و بدین وسیله نیروی وارده به دریچه بیضی 3/1 برابر میشود.
رفلکس صوتی
در انسان ها رفلکس صوتی گوش میانی به انقباض عضله رکابی در پاسخ به صدا گفته می شود. آستانه رفلکس صوتی در افراد بالغ با شنوایی طبیعی، حدود 85 دسی بل است. این رفلکس در هر دو گوش وجود دارد، اما در گوشِ تحریک شده قوی تر خواهدبود.
تصویر 1.7. تصویر شماتیکِ قوس رفکلس صوتی در انسان
گوش داخلي
گوش داخلی از دو قسمت اصلی تشكیل شده :
- لابیرنت استخواني
- لابیرنت غشائي
لابیرنت استخواني از مایعي بنام پريلنف پر ميشود كه از نظر تركیب یوني، شبیه به مایع خارج سلولي است ولي نسبت به آن پروتئین كمتري دارد. لابیرنت غشایي حاوي آندولنف مي باشد كه مشخصه این مایع، غلظتِ سدیم پایین و پتاسیم بالاي آن است. غلظت پروتئین نیز در مایع آندولنف کم است. لابیرنت استخواني سه قسمت دار د :
الف : حلزون استخواني
ب : دهلیز استخواني
ج : مجاري نیمدایرهاي
حلزون یک کانال مارپیچی است که در انسان حدود دو و نیم دور بر محوری به نام مدیولوس پیچیدهشدهاست. اگر به طور فرضی حلزون رو به دو قسمت تقسیم کنیم میتوان مدیولوس، 5 بخش شعاعی که حولِ پیچخوردگی حلزون اند و همچنین فضاهای پرشده از مایع را ببینیم. این فضاهای پرشده از مایع، اسکالاوستیبولی، اسکالاتیمپانی و اسکالامدیا هستند. اسکالا وستیبولی و اسکالا تیمپانی حاوی پریلنف اند اما در اسکالامدیا، آندولنف جریان دارد. همانطور که پیشتر اشاره کردیم این دو مایع از لحاظ ترکیبات یونی متفاوت هستند.
درلابیرنتِ استخوانی، تیغهمارپیچی، اسکالاوستیبولی و اسکالاتیمپا نی را از هم جدا کرده است. در لابیرنت غشایی در امتداد تیغه مارپیچی، غشای پایه قرار دارد که اندام کورتی بر روی آن قرار میگیرد. در واقع غشای پایه، کفِ اسکالا مدیا، غشای رایسنر سقف آن استریاوسکولاریس، دیواره خارجی آن را تشکیل میدهد.
استریاوسکولاریس وظیفه خونرسانی گوش داخلی را بر عهده دارد. اندام کورتی که اندام حسی شنوایی بوده از سلولهای موییِ داخلی، موییِ خارجی، سلولهای نگهدارنده و غشای تکتوریال تشکیل شده است . غشای تکتوریال در واقع یک غشا ی ژلاتینی است که 96 درصد آن از آب تشکیل شده و دارا ی رشته ها ی کلاژن است که به آن قوام میبخشند .
روی سلول ها ی مویی داخلی و خارجی مژکهایی قرار دارد که به آنها استروسیلیا میگویند. به هر سلول مویی داخلی چند ین عصب میرود اما در مورد سلول ها ی مویی خارجی یک عصب به چند ین سلول میرود . سلو ل مویی خار جی در تقو یت انرژی امواج صوتیای که به حلزون می رسد نقش دارد، اما نقش سلول ها ی مویی داخلی، تبد یل انرژی مکانیکی به الکتر یکی و ارسال آن به مغز است .
تصویر 1.8. تصویر شماتیک حلزون از سه برش مختلف. عکس بالا سمت چپ، پنج بخش شعاعی در حلزون و عکس پایین سمت چپ، اندام حسّی شنوایی و سلولهایی مویی را نشان میدهد. عکس سمت چپ، لابیرنت غشایی و لابیرنت استخوانی و همینطور سه بخش اسکالاوستیبولی، اسکالاتیمپانی و اسکالامدیا را به نمایش میگذارد.
اناتومی دستگاه عصبی شنوایی
حلزون تمام پیام های وارد شده صو تی را برای ما قابل درک میکند. برای کارآمدی سیستم، همه سیگنالها و پیام های ا یجاد شده اعم از گفتار، نو یزهای پیچیده، نویز زمینه، با ید به ترتیب در مراکز مغزی و عصبیِ مختلف و در ایستگاههای مختلف آنالیز شده و به صورت آنالیز شده به قشرمغز برسند. بعد از خروج عصب هشتم از حلزون، این عصب به هستههای حلزونی میرود. همراه با عصب هشتم، عصب هفتم مغزی یا عصب صورتی نیز از طریق کانال صوتی داخلی خارج می شود.
هسته های شنوایی
هسته حلزونی شامل دو بخش اصلیِ شکمی و پشتی است که به ترتیب هسته حلزونی شکمی و هسته حلزونی پشتی نامیده میشوند. بخش شکمی خود شاملِ دو بخشِ قدامی و خلفی است.
هستههای حلزو نی شامل انواعی از سلولهای خاص می باشند برا ی مثال؛ سلول ها ی اختاپوسی در هسته حلزونی شکمیِ پشتی(PVCN) و سلولهای کروی در هسته حلزونی شکمی قدامی(AVCN) قراردارد و سلول ها یی از قبیل؛ دوکیشکل نیز در هسته حلزونی پشتی(DCN) قرار گرفتهاند .
در تمام ساختار شنیداری، نقشه ها ی تونوتوپیک وجود دارند که به فرکانس کوک شدهاند. اما در مراکز بالاتر این نقشه پیچیدهتر است. در نقشه تونوتوپیک، اعصاب قسمتهای بیرونیتر به فرکانسهای بالاتر و قسمتهای داخلیتر به فرکانسهای پایینتر کوک می باشند. به همین علّت است که در تومور ها ی عصب هشتم، ابتدا افت شنوایی در فرکانسهای بالا اتفاق می افتد و در صورت پیشرفت تومور، فرکانسهای پایین را هم دچار افت میکند.
بعد از خروج عصب از هسته حلزونی، مسیر عصبی(استریای عصبی) ایجاد میشود که شامل سه بخش شکمی، پشتی و میانی است.
مسیر پشتی به کمپلکس زیتونی فوقانی (SOC) و لمینیسکوس خارجی (LL) و سپس به کالیکولوس تحتانی(IC) می رود .
مسیر شکمی نیز از AVCN به SOC ،Lateral lemniscus میرود و از جسم ذوزنقهای (TB)نیز عبور میکند و بیشتر راههای آن دگرسویی میباشد.
کمپلکس زیتونی فوقانی، اولین مرکز عصبی است که ورودی دو گوشی را دریافت میکند اما CN ورودی تک گوشی دارد. پس میتوان گفت احتمالا SOC اولین قسمتی است که پردازش دوگوشی دارد . همچنین مرکز SOC مهمتر ین مرکز در رفلکسآکوستیکی میباشد.
هسته SOC، شامل هسته های بسیار مهمی به نام کمپلکس زیتونی فوقانیِ داخلی (MSO) و کمپلکس زیتونی فوقانیِ خارجی (LSO) است.
هسته LSO به همه ی فرکانسها حساس است و اما بیشتر به فرکانسهای بالاتر حساس میباشد اما MSO به فرکانسهای پایینتر حساس میباشد .
در انسان MSO بسیار بزرگ است. این هسته در آنالیزِ مکانیابی از طریق مقایسه تفاوت فازِ زمانی، و هسته LSO در مکانیابی صداها از طریقِ مقایسه شدت صوتی کارایی زیادی دارد.
لمینیسکوس خارجی، شامل 3 بخش شکمی، پشتی و میانی است.بخش شکمی، بیشتر ورو دیها را از دگرسو میگیرد و بخش پشتی بیشتر ورو دی ها را از همانسو میگیرد.
لمینیسکوس خارجی، همزمانی عصبی خوبی دارد. تجمع اعصاب آن زیاد است و از مراکز مهم ثبت عصبی شنوایی میباشد برای مثال، ثبت پاسخ های شنوایی ساقهمغز بسیار کارایی دارد
کالیکولوس تحتانی، بالاترین مرکز شنوایی در ساقه مغز است که سه هسته دارد. هسته مرکزی آن مختص شنوایی است و هسته ها ی پشتی و شکمیِ آن ورودیهای دیگری از سایر حواس دارند از جمله حس بینایی که در فضا سازی کاربرد
زیادی دارد.
درکالیکولوس تحتانی، اطلاعات هم میتواند بصورت همانسویی و هم بصورت دگرسویی بالا برود و همچنین اطلاعات میتواند بین دو هسته کالیکولوستحتانی انتقال یابد ، بنابراین ایستگاه بسیار مهمی در شنوایی است.
اعصاب بعد از خروج از کالیکولوس تحتانی و ناحیه ساقهمغز، به هستهزانویی داخلی(MGB) میرسند که دارا ی سه هسته شکمی، پشتی و میانی میباشد. بخش شکمی، صرفا مختص اطلاعات شنوایی میباشد. بخش پشتی، در توجه شنیداری نقش دارد و بخش میانی مربوط به گوش به زنگ بودن و آماده بودن می باشد.
بعد ازMGB ، اطلاعات وارد بخش قشر شنوایی می شود. می دانیم که قشر سمت چپ بیشتر به اصوات گفتاری و درک گفتار و قشرِ راست به تون و نوا و آهنگ حساس میباشند . قشر به جهتیابی و فضاسازی دقیق و انواع اعمال شنوایی میپردازد .
هر صوت در سیستم شنوایی دو مسیر را میپیماید:
- مسیر What : که به بررسی چیستی صدا میپردازد.
- مسیر Where: که منبع صدا را بررسی کرده و به جهتیابی و مکانیابی صدا اختصاص دارد.
مسیر چیستی صدا ازDCN شروع و مسیر جهتیابی از AVCN آغاز میشود. مسیرِ پشتی برای چیستی صدا و مسیرِ شکمی بر ای جهتیابی میباشد که البته تعاملات دوتایی نیز با هم دارند.
تصویر 1.9. نمایی از تمایی هستهها در مسیر شنوایی مرکزی از حلزون تا قشرمغزی